پویان جونپویان جون، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

نازداداش

مورچه ها و پویان

سلام تقریبا دو ماه پیش بود ،داشت پویان خان واسه خواب شبش حاضر میشد که تو اشپزخونه چند تا مورچه بود  بدو بدو اومد گفت مامان تو اشپزخونه چندتا مورچه هس منم گفتم عیب نداره مامان ،فردا جارو میکشم گفت مامان نه تو رو خدا مامان مورچه ها گناه دارن،اونا که وحشی نیستن میخای اونا رو جارو بکشی بزار از اون نون ها بخورن بعد اصرار داشت که کاری با مورچه ها نداشته باشم منم گفتم اخه پسرم اون موقع کل خونمون میشه مورچه  پویان خان هم میگفت نه مامان گناه دارن ...
24 مرداد 1396

عشق پویان پشمک حاج عبدالله

سلام پویان پشمک خیلی دوس داره خودش هم باید حتما پشمکش حاج عبدالله باشه،چند وقت پیش با پویان بیرون بودیم که پشمک بگیریم  خلاصه رفتیم از چند تا مغازه پرسیدیم که متاسفانه هیچکدوم حاج عبدالله نداشتن خلاصه رفتیم و رفتیم تا به یه مغازه شیرینی فروشی رسیدیم و داشتیم من و پویان پشمک ها رو نگاه میکردیم که تو مغازه یکی از شیرین پزها اومد تو، با لباس سفید و کلاه مخصوص شیرینی پزی همین که پویان این آقاهه رو دید یهو با تعجب گفت مامان،این حاج عبدالله  خخخخخخ بیچاره اون آقا هم با تعجب پویان رو نگاه میکرد    ...
19 مرداد 1396

پویان و ارزوهاش

سلام میخام از آرزوهای پسرم بهتون بگم که پویان به باباجونی در مورد اون باهم حرف زده بودن پویان خان به بابا جونی میگه که بابا خوش به حالت کاش من جای تو بودم بابایی میگه چرا پسرم ،پویان میگه بابا اگه من جای تو بودم هر روز صدتا بستنی میگرفتم چون شما یه عالمه پول دارین ،میتونین هر روز یه عالمه خوراکی و بستنی بگیرین بابایی هم گفته نه،اینجوری هم که نیس پویان ،ما هم باید واسه آینده تو پول داشته باشیم که فردا پس فردا،بزرگ شدی بتونی راحت باشی   ...
16 مرداد 1396

پویان جونم و ست کردن لباس

سلااااااام به دستور و پیشنهاد پویان خان همه ما، یعنی من و باباجونی و پویان خان باید تو خونه لباسامون ست باشه، وگرنه پویان غر میزنم و هی میگه چرا من و بابا ست نیستیم، حتی اگه هم خیلی ست نباشه لباسش با بابایی، حداقل باید یه ذره هم شده رنگ لباساشون به هم بیاد تا عاقا پویان راضی بشن مثلا اگه من و عاقای همسر جانم لباسامون ست باشه پویان یه عالمه ذوق می‌کنه و شیرین زبونی می‌کنه و سعی می‌کنه بره اونم  یه لباسی بپوشه که با ما یکی شه  
12 مرداد 1396

پویان خان

سلاااام امروز پویان خان با آقای همسر جانم رفته بودن استخر، که پویان یه عالمه ذوق کرده بود و خودش هم می‌گفت مامان من هیجان زده ام، چون میخام با بابایی برم استخر، بعدش هم میگه مامان من بابا رو بیشتر از تو دوس دارم ، منم میگم خوب چرا، میگه آخه مامان بابایی منو میبره استخر ، ولی تو که منو نمیبری منم میگم خوب پویان تو دیگه ماشاالله بزرگ شدی ، تو رو راه نمیدن که بیای پیش خانما، بعد میگه آخه چرا مامان ، مگه من نامحرم خانما شدم منم میگم آره دیگه بزرگ شدی نامحرم شدی پسرم خلاصه از استخر که اومدن ، رفته از مغازه آقا بستنی خریده و اجازه گرفته ، ولی دومین بستنی ایش رو بدون اجازه گرفته، منم میگم پویااان ،چرا نگفتی و رفتی بستنی گرفتی ، میگ...
3 مرداد 1396

پویان خان

سلاااام امروز پویان خان با آقای همسر جانم رفته بودن استخر، که پویان یه عالمه ذوق کرده بود و خودش هم می‌گفت مامان من هیجان زده ام، چون میخام با بابایی برم استخر، بعدش هم میگه مامان من بابا رو بیشتر از تو دوس دارم ، منم میگم خوب چرا، میگه آخه مامان بابایی منو میبره استخر ، ولی تو که منو نمیبری منم میگم خوب پویان تو دیگه ماشاالله بزرگ شدی ، تو رو راه نمیدن که بیای پیش خانما، بعد میگه آخه چرا مامان ، مگه من نامحرم خانما شدم منم میگم آره دیگه بزرگ شدی نامحرم شدی واسه خانمها خلاصه از استخر که اومدن ، رفته از مغازه آقا بستنی خریده و اجازه گرفته ، ولی دومین بستنی ایش رو بدون اجازه گرفته، منم میگم پویااان ،چرا نگفتی و رفتی بستنی گرفت...
3 مرداد 1396

روز پسر نداریم

سلاااااااام سوال های من و پویان در مورد اینکه چرا روز پسر نداریم مامان: پویان پسرم بیا به دختر عمو فاطمه روز دختر رو تبریک بگو پویان : چرامامان مامان: خوب امروز اخه روز دختره  پویان: مامان چرا روز دختر هس ، ولی روز پسر نداریم مامان : خوب نداریم دیگه ، چون دخترا نازن اخه پویان: ما پسرا هم قوی هستیم  و زورمون زیاده ولی دختران ضعیفن ...
3 مرداد 1396

گل پسرم

سلاااام پویان میگه مامان منو بابایی دو تا مرد هستیم ولی تو یدونه دختری و تنهایی بعد منم گفتم خوب منم دعا میکنم که خدا بهم دو تا دختر بده اون موقع ما بیشتر از شما میشیم بعد پویان میگه مامان منم دعا میکنم که خدا بهمون سیصد تا پسر بده، بعد من میگم خوب این سیصد تا پسر کجا میخابن مامانی، میگه خوب میبریمشون پشت بوم میخابن، بعد من میپرسم خوب سردشون نمیشه ، پویان میگه خوب بابا زیاد پول در میاره و واسشون زیاد لباس میپوشونیم تا سردشون نشه  
2 مرداد 1396
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نازداداش می باشد