پویان جونپویان جون، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

نازداداش

نازداداش مون 7 ساله شد

امروز تولد 7 سالگی پویان جونه و گل پسر ما 7 ساله شد. گل پسر باهوش ما در سالی که گذشت کلاس اول رو هم تموم کرد و یه دانش آموز ممتاز و نمونه بود ان شاء الله بهترین ها در انتظارش باشه و همیشه سالم و خوشحال باشه اگه فرصت کردید به صفحه خواندنی ها ی سایت نقاش هم سر بزنید   ...
30 تير 1398

یه سایت قالب وبلاگ جدید و عالی

امروز میخوام یه سایت ارائه قالب وبلاگ حرفه ای خوب را براتون معرفی کنم. اگه یه وبلاگ دارین و میخواین قالب وبلاگ اون رو به صورت کاملا حرفه ای و همانند یک سایت دربیارید توصیه می کنم به سایت بست سورس سر بزنید. سایت بست سورت تازه تاسیس شده و کلی قالب وبلاگ خوب و عالی داره. حتما بهش سر بزنید شاید چیزی که میخواید رو پیدا کنید. ...
28 فروردين 1398

پویان و حروف الفبا

سلام پویان خان واسه یاد گرفتن حروف الفبا هیچ علاقه ای نشون نمی داد و من نگران بودم و فک میکردم پسرم میخاد بی سواد بمونه  هر چقد باهاش کار می کردم انگار که نه انگار چون کل وقتش صرف  دیدن کارتون و بازی با تبلت میشد یه ذره که مداد دستش میگرفت میگفت مامان خسته شدم و همش بهونه می اورد و الکی می گفت خابم میاد خلاصه این غرهای پویان خان مدتها ادامه داشت که عاقای همسر جانم به پویان گفت که اگه تا تولدش خوندن و نوشتن رو یاد بگیره براش یدونه از این تبلت های بزرگ میگیریم ولی این جایزه هم جواب نداد و ما هم گفتیم خودت انتخاب کن فوقش بی سواد می مونی دیگه در مورد بی سواد بودن خیلی باهاش حرف زدیم و یه ذره قانع شد ولی من کام...
7 ارديبهشت 1397

زمزمه های پویان

سلام پویان واسه ما شده یه مداح درجه یک خودش هم یهو وسط بازی میزنه تو خط مداحی و یدونه مداحیه  که خیلی دوس داره این مداحی رو  تو مداحی میگه قدم قدم با یه علم ایشاالله اربعین میام سمت حرم ولی پویان میگه،قدم قدم با یه علم ایشاالله اربعین میام روی حرم  منم میگم پویان میگه ،میام سمت حرم ولی تو میگی روی حرم،میگه خوب ما میریم روی حرم دیگه مامان الان میخام نوحه کامل این نوحه رو براتون بزارم سید نریمانی مداحی قدم قدم با یه علم  دانلود مداحی آقامون دلبره  ...
5 آبان 1396

اعداد و پویان

سلام پویان خیلی ریاضی و بازی با اعداد رو دوس داره هزار ماشالله میتونه تا سیصد بشماره ولی اعداد انگلیسی رو زودتر و بهتر از اعداد فارسی یاد گرفته چند وقت پیش یه ساعت دیواری کهنه رو ورداشته بود و از رو اونا تو یه کاغذ مینوشت،بازی های تبلتش هم چون امتیازاش رو انگلیسی مینویسن الان دیگه قشنگ یاد گرفته  البته جمع و تفریق رو هم خوب بلده، بعد بهش میگم پویان اعداد فارسی رو هم یاد بگیر ،میگه نه مامان اونا اعداد ترکی ان   ...
23 مهر 1396

خاطرات عاشورای

سلام بر حسین علیه السلام سلام امسال ما روز پنج شنبه که هفتم محرم و پنجم مهر بود با پویانم رفتیم شهرستان،و جمعه صبح شش و نیم رسیدیم ایستگاه مراغه و بابام اومد دنبالمون البته ناگفته نماند که تو کوپمون یه دختر مهربون به اسم زهره خانم بود که خیلی مهربون بود و تا ساعت سه صبح باهم حرفیدیم و دوست شدیم  خلاصه رسیدیم خونه مامانم،همه از قد کشیدن پویان تعجب میکردند و پویان هم با ذوق میگفت که هر روز دو لیوان شیر میخوره روز عاشورا رفتیم وطن مادری پویان که من اونجا پا به جهان گشودم آخرین بار که عاشورا تو دهاتمون بودم برمیگرده به دوران ابتدایی ام که با خدا بیامرز مادر بزرگم اونجا بودم کلی خاطره اون دوران برام زنده شد،حس خوبی داشتم یا...
21 مهر 1396

شیطنت های پویان در ماه محرم

سلام میخام در مورد شیطنت های کودکانه پویان تو این چند روز براتون بگم ان شاالله پسرم تا دو سال دیگه میتونه این نوشته ها رو بخونه فدای پسر نازم بشم من خوب پری شب یعنی شب سوم محرم تو هییت که نقاشی دادند که بچه ها رنگ کنند،میگم پویان بگیر رنگ کن دیگه،اگه برنده بشی بهت جایزه میدن ،میگه نه مامان وردار خودت رنگ کن جایزه اش هم مال خودت خخخخخخ بعد تو راه رفتن به هییت که پویان آروم راه میره میگم پویان فدات شم مگه راه رو نمی شناسی باید مستقیم بریم،میگه باشه بعد راه رو مستیم میره سر راهش هم هر چی هس توجه نمی کنه و میخوره به اونا ،میگم مواظب باش،میگه خوب دارم مستقیم میرم دیگه خودت گفتی راهمون مستقیم بعد هی تو پیاده هر چی ماشین بود میخو...
3 مهر 1396

پویان و ماه محرم

سلام  دیشب پویان خان و من دوتایی رفتیم هییت آخه خانمها باید یه ذره زودتر از آقایون برن، پویان میگفت مامان میشه من برم پیش مردها بشینم گفتم نه مامان،بابایی که هنوز نیومده،خلاصه به بچه های بالای چهار سال نقاشی دادن که رنگ کنن،پویان اول نشست خودش رو با گوشی مشغول کرد ولی بعدا دید نه بابا همه بچه ها دارن نقاشی هاشون رو رنگ میکنن گفت وای مامان الان اینا برنده میشن،خیلی زود رنگ کرد البته مداد رنگی نبرده بودیم که اونجا یکی از خادم ها بهش مداد رنگی داد و رنگ کرد و از نقاشیش عکس گرفتم و خودش رو مشغول کرد و چراغا که خاموش شد میگه مامان الان میخای گریه کنی خخخخخ ،منم گفتم عاره دیگه میخان روضه بگن و نشت خوراکی هاشو خورد در ضمن نا گفته...
1 مهر 1396

اولین شب محرم

سلام دیشب شب اول ماه محرم بود و ما رفتیم هییت،که پویان خان با من نیومد و با آقای همسر اومد هییت که بعد از اتمام مراسم،تو راه برگشتنی،من گوشیم شل و ول تو دستم بود و آقای همسر دستش خورد و الحمد الله به خیر گذشت و گوشیم چیزیش نشد و به راه خودمون ادامه دادیم به سمت خونمون،که یهو بابایی یادش افتاد و پرسید که پویان اسپینرش کو،و من و پویان خان رفتیم و اسپینر  رو آوردیم که ناگفته نماند با غر اساسی توسط پویان خان که چرا من حواسم نبوده و اسپینرش جا مونده  الان هم میخام چند تا از مداحی هایی که پویان دوس داره رو براتون بگم: منم باید برم آره برم سرم بره جان آقام سنه قربان آقام بنی فاطمه مداحی حاج مهدی رسولی   ...
31 شهريور 1396

اسپینر

سلام پویان خیلی وقت بود که اسپینر میخاست  اون روز با بابایی رفتن یدونه خریدن،بعد فرداش میگه،بابایی میتونیم این رو ببریم عوض کنیم بابایی میگه نمیشه که از دیشب داری با اون بازی میکنی بعد میگه بایایی کاش تو اسپینر فروش بودی بعد میخاد بگه که این خیلی روان نمی چرخه میگه مامان مال یاسین که پسر عمه اش هس قشنگ روانیه بعد بابایی متوجه شد که یعنی روان نمی چرخه روان=روانی ...
1 شهريور 1396
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نازداداش می باشد